سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، پرده ای جلوگیر از آفتها است . [امام علی علیه السلام]

تعاریف متنوعی که از سکولاریسم در ایران شده غالبا برداشت های ذهنی افراد بوده است . بنابر تعاریف ذهنی از این اصطلاح سیاسی این معنای کلی به دست آمده است که سکولاریسم یعنی جدایی دین از سیاست . این اما معنای سکولاریسم نیست . قبل از آنکه به تعریف جامعی از سکولاریسم برسیم لازم است مبنا را موقعیت سیاسی غرب در زمان زایش این مکتب و آغاز نهضت سکولاریسم و لیبرالیسم قرار داده و براین اساس به تعریفی از آن دست یابیم .
    غرب با بافت سیاسی ویژه ای در قرون وسطی روبروست که عملا مرزی بین دین و سیاست وجود ندارد. روح تفکر حکم بر مردم ، روح منجمد کشیشانی بود که با ابزار دین قدرت را در دست خود حفظ کردند. پایان قرون وسطی را نهضت سکولاریسم و لیبرالیسم رقم زد. آغاز عصر روشنگری . سکولاریسم در حقیقت نهضت اصلاح دینی بود که ریشه در پایان قرون وسطی دارد. در پایان قرون وسطی دو نیروی مهم ظهور کردکه از یک سو رشد دین عامه پسند و از سوی دیگر اومانیسم را در پی داشت . دین عامه پسند که معنای تحت اللفظی ق کغعغف ظح-گ ضف مک کچ می باشد همان دینی است که در پایان قرون وسطی در حال افول بود. این ادعا را برنت مولر در مقاله ای تحت عنوان دینداری در آلمان در سال های 1500 عنوان کرده است . )1( مولر با استناد به پاره ای از مطالعات معتقد بود که براساس هر معیار عینی قابل تصور دین عامه پسند در آلمان در دوره نهضت اصلاح دینی رشد چشمگیری داشته است . یکی از مهمترین ابعاد و جنبه های دین در آلمان قرن پانزدهم پدیده ضدیت با پاپ و روحانیت لغف ضطغگ ظف ئ - غل ق ؤ است . از دلایل این موضوع جایگاه اجتماعی ضعیف و نامناسب بود. اختلافات مردم و روحانیون عمدتا به دلیل مسائل اقتصادی بود. احساسات ضدپاپی در اواخر دوره رنسانس به اوج خود رسید. افزایش مخالفت با پاپ عمدتا با این ذهنیت توام بود که این مقام در دست ایتالیایی ها است . فهرست تخلفات و سوءاستفاده های پاپ و کشیشان که به وسیله لوتر در رساله اصلاحی معروفش به عنوان نامه سرگشاده به اشراف آلمان در سال 1520 منتشر شد هم سنگ همان فهرست هایی است که در قرن قبل از آن وجود داشت . با این اوصاف سکولاریسم در واقع به معنای اعتقاد به انتقال مرجعیت از نهادهای دینی به اشخاص و سازمان های غیردینی است . براساس این نظریه در امور اجتماعی سیاست اصالت دارد نه دین ، چون دین دارای جنبه های فردی و عبادی است . فکر لزوم تفکیک دین و سیاست به خاطر اختلافات ناشی از آمیختگی امور روحانی و امور دنیوی ابتدا در جامعه مسیحیت و روم ظاهر شد. مستند جدایی دین و سیاست این عبارت مسیح است که در جواب فریسیان که پرسیده بودند: آیا باید به قیصر جزیه داد* گفته بود: مال قیصر را به قیصر و مال خدا را به خدا ادا کنید. در قرون وسطی عملا مرزی بین دین و سیاست وجود نداشت اما در قرون معاصر فلسفه دموکراسی طرفدار تفکیک دین از دولت گردید.
    جان لاک اعتقاد به مثلثی دارد که یک ضلع آن جان آدمی و ضلع دیگر آن مال آدمی است و ضلع سوم آن که بیش از آن دو ضلع مورد توجه قرار گرفته است آزادی است . روسو معتقد است انسان در جامعه بدوی به نحو طبیعی زندگی می کند و لذا جامعه مدنی یا هیات اجتماعی یک زندگی مصنوعی برآدمی تحمیل می کند. در حقیقت نظمی که در زندگی اجتماعی است یک نظم تحمیلی است و به هیچ وجه نمی توان پذیرفت که این بهترین شیوه زندگی است . روسو اولین کسی بود که برضد تمدن جدید شورید. می توان اذعان کرد که این به عنوان نظم اجباری مورد نفی او بوده است و برای انسان معاصر آزادی انسان بدوی را طلب می کند. انسان مورد نظر روسو انسانی آزاد از هرگونه قیدی است . جان لاک جامعه مدنی را برخلاف عقیده روسو در خور شان آدمیت می داند و براین اساس لیبرالیسم را با همه توانش به جامعه معرفی می کند. امیل دورکیم در کتاب اشکال ابتدایی حیات دینی که در سال 1912 منتشر شده دین را اینچنین تعریف می کند: دین نظام یک پارچه ای از اعتقادات و اعمال مرتبط با امور مقدس است . یعنی اموری که حرمت یافته اند و ممنوعه اند. اعتقادات و اعمالی که همه کسانی را که به آنها عمل می کنند، در یک اجتماع اخلاقی به نام کلیسا با هم متحد می کند. دین در نظر دورکیم امری کاذب نیست . یعنی دین کاذب وجود ندارد و در حقیقت تعریف اینچنینی از دین جا را برای بحث مقایسه ای نیز باز می گذارد و دین و مسائل ناشی از آن را نفی نمی کند. ابعاد انسانی و شخصی مورد نظر دین همواره از سوی روحانیون و مبلغان دین فربه شده و به گونه ای معرفی شده است که گویا دین تنها مربوط به احوال شخصیه است . در اینجا با دو قرائت از دین روبرو می شویم ، قرائت انسانی از دین و قرائت الهی از دین در رویکرد انسانی به دین ، گرچه تاملات انسان از منظر انسان به الهیات مورد مطالعه است اما انسان دین ورز، دین را مصنوع بشر نمی داند. هرچند به آن از نگاه خود بنگرد. هر دو قرائت براین موضوع متفق القولند که دین برای رشد و تعالی بشر برنامه دارد. برنامه ریزی دین برای تعالی روح بشر برای رسیدن به جامعه ای اخلاقی و الهی است . مدنیت جامعه را براساس توحش و بربریت تنظیم نمی کند و امور دنیوی را فاقد اصالت نمی داند. از نگاه دورکیمی »براساس دین نظمی مقدس ایجاد می شود، به بیان دیگر، دین نظم بخشیدن به شیوه ای مقدس است «)2 ( و مراد از مقدس در اینجا ویژگی و کیفیت الهی دین است . منشا نظم را قدرتی مافوق بشر می داند. نیروی آمرانه و الزام آور دین به مثابه نظامی اجتماعی و فرهنگی ناشی از تسلط دین بر اصول شکل گیری جامعه انسانی است . بنابراین هرگونه تفکیکی بین دین و اجتماع رد این نظریه است و نشانه فاقد نظم بودن دین است . اساسا سکولاریسم وقتی ظهور کرد که با روحانیت به استفاده ابزاری از دین برای ارتقای موقعیت دنیایی خود روی آوردند. کلیسایی که هرگونه پیشرفت علمی را انحراف از مبانی دینی می خواند و هیچگونه تحولی را پذیرا نبود. عدم میل به اصلاح و دگرگونی منجر به ظهور سکولاریسم گردید. سعادت دنیوی را دین مدعی تامین آن است و اگر امور اجتماعی را از اصول دینی تفکیک کنیم یک بعد فربه و بعد دیگر را لاغر کرده ایم . جامعه دیندار و جامعه ای که این برآن حکومت می کند صاحب نظمی دینی است و درواقع صاحب مدنیتی است که دین برای آن جامعه تعریف کرده است و جامعه مدنی بی ارتباط با نظم و مدنیت مورد نظر دین نیست و باید به سمت استقرار چنین جامعه ای پیش رفت بدون محدود کردن بعدی خاص . اینگونه نیست که دین را تفسیری ارتجاعی کنیم و پیشرفت را تفسیری مدرن . دین به مقتضیات زمان نو می شود و جامعه نوین و امروزی دین را با معیارهای نوین و امروزی می پذیرد نه دینی که تفسیر کهنه از آن شود. دینداری مدرن در حقیقت دینداری با قبول ضوابط جامعه امروزی است . انسان معاصر نیازها و خواست هایش با نیازها و خواست های انسان های گذشته متفاوت است . یعنی دین با پویایی خود نیازها و خواست های امروزی بشر را می تواند پاسخ دهد به شرط آنکه از آن تفسیری نوین شود.
    پی نوشت :
     )1( مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی - مک گرا، ترجمه بهروز مدادی
    )2( دین و ساختار اجتماعی - ترجمه علی بهرامپور و حسن محدؤی


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی مازنی 85/7/2:: 6:16 عصر     |     () نظر

درباره
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها