سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش دو گونه است : در طبیعت سرشته ، و به گوش هشته ، و به گوش هشته سود ندهد اگر در طبیعت سرشته نبود . [نهج البلاغه]
 

 

خرد، وجه تمایز انسان از سایر خلایق است و هر آنچه بر اساس خرد باشد بالتبع انسانی است. زیستن به حکم خرد یعنی آزادی و این خصیصه انسانی راه را برای رشد و کمال او هموار می کند. قدرت اراده و اختیار خاصیت ذاتی انسان است و انسان را در مقابل هر رفتاری که انجام می دهد مسئول می کند. 

دغدغه آزاد زیستن و مختار بودن آدمی ، دغدغه همه کسانی است که می خواهند بشر در مسیر حق و عدل گام بردارد؛ به او ظلم نشود و او نیز به کسی ظلم نکند. همه کسانی که در این موقعیت قرار می گیرند عامل نجات بشر را شناخت خویش می دانستند و  انسانیت انسان بود که باعث این دغدغه بود. در این میان نقش دین برجسته تر می شود. اینکه دین برای رفع این دغدغه ها و دفع آفات این خصیصه انسانی چه برنامه ای دارد. بیان این برنامه ها و ارائه راهکارهای صحیح بر اساس قرآن و احادیث وظیفه کسانی است که در شناخت دین اهتمام ورزیده اند و به نسبت، ابعاد مختلف دین را به خوبی درک کرده اند و آن را شناخته اند و بر حسب آن به تکلیف خود عمل می کنند.

جامعه دینی ما که از آفات خودکامگی و سلطه انسان بر انسان بی نصیب نبوده است، در درون خود افرادی را پرورش داده است که پای در عرصه خرد و اندیشه گذاردند و توانستند در فضای جامعه ایرانی موثر واقع شوند. از جمله این افراد چهره دکتر علی شریعتی ازبرجستگی خاصی برخوردار است. جامعه شناسی که درد دین دارد و درد انسانیت. او نگران سرنوشت بشر دیندار در عصری بود که تنها خرقه ای ای نخ نما و پلاسیده از دین باقی مانده بود و بس. دیگر دین، دین روشنگری و احیاءالقلوب نبود. دین تنها دین تظاهر بود و ریا. دین روضه ها و گریستن ها بدون فهم و درک حقیقت آن.

در این برهه از زمان علی شریعتی که صاحب قریحه ای سرشار بود به کمک دین آمد و آن را از رکود و انجماد خارج ساخت. دینی که اسیر اهواء متحجرین و واپس گرایان از یک سو و ملعبه دست التقاطی از سوی دیگر شده بود. شریعتی دین و درک حقیقی آن را به محیط علمی دانشگاهی که مرعوب و مجذوب ایسمها بود وارد ساخت و دین دیگر در نگاه دانشجو دین انزوا و انفعال نبود بلکه ابزاری برای حرکت، جوشش و تکاپو شده بود. مرحوم دکتر شریعتی توانسته بود با بینش باز خود چهره ای جدید و نو از دین آشکار سازد و آن را احیاء کند. البته در این مسیر با معضلات عدیده ای روبرو گردید. قشری که دین را وسیله عوام نگه داشتن مردم کرده بود و به تعبیر دکتر از آن برای استحمار مردم استفاده می کرد در مقابل او ایستادند و او را تکفیر کردند.

شریعتی در زمانی تحول در دینداری را باعث شد که از دو سوی مورد هجمه بود. از یک سو مورد تهاجم متحجرین بود و از سوی دیگر حاکمیتی بود که با اسلام روشنگر و انقلابی مخالف بود. او در چنین فضایی توانست با استفاده از اندیشه پویای خود ذهن نسل جوان ایرانی را پویا کند و نسلی که مجذوب سایر مکاتب بود به دین اسلام مجذوب کند.

دکتر شریعتی انسانی فرهیخته و در نوع خود کم نظیر بود اما ذکر این مسایل به معنای بت ساختن از وی نیست. اندیشمندان و صاحبان خرد پویا از دو ناحیه با مشکل مواجه می شدند. یکی از ناحیه کسانی که از آنان بت ساخته و آنها را می پرستند و دیگری کسانی که موج تهمت تخریب را نثارشان می کنند و تا مرز نیستی سوقشان می دهند. نه کورکورانه پرستیدن بر اساس خرد انسانی است و نه کورکورانه نفی و طرد کردن. تحدید اندیشه به هر نوعی که باشد کفران نعمتی است که جامعه تاوان آن را پس خواهد داد.  

شریعتی با بضاعتی که داشت توانسته بود انسانیت مورد نظر دین را احیا کند. او جامعه خود را خوب شناخت و ضعف اصلی جامعه را درک کرد. ضعف خرافه گرایی و کجروی. او انسان دیندار را به معنای واقعی معرفی کرد و جامعه را به سوی اسلامی رهنمون ساخت که مظهر پویایی، تحرک و جوشش بود. اما او همچنان نگران بود. نگران نسل آینده. آنجا که در وصیت نامه اش می نویسد:

"... بهر حال احساس می کنم که باید وصیت کنم تا اوصیای من که در درجه اول طلاب و دانشجویان-اند و در درجه دوم مستضعفان مظلوم، قربانیان جهل و کنز و نیز آگاهان که شعور و شرفشان را به دنیا نفروخته اند و دین دارند و یا آزادگی؛ پس از من از خلال تاریکی ها و آشفتگی هایی که از توطئه ها و تهمت ها و نیرنگهای کثیف در پیرامون من پراکنده اند بتواند دید که من که بودم و چه دارم و چه ها می خواسته ام؟


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی مازنی 85/6/31:: 1:59 عصر     |     () نظر

درباره
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها