سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ تبارک و تعالی ـ می فرماید : بنده ام با چیزی مانند آنچه بر او واجب کرده ام، محبوب من نمی شود . [امام صادق علیه السلام]
 

نوشتن از فضای جنگ و گفتن از ایثار و فداکاری و سرودن از حماسه خیلی سخت نیست و شاید بتوان براحتی دست بر قلم برد و نوشت هر آنچه دل می خواهد. از توپ و تانک و خون تا پیروزی و شکست. از آنانیکه خلق حماسه می کنند و از آنانیکه خون خود را برای دین و میهن تقدیم می کنند. اما آنچه باعث نوشتن این مطلب شد این بود که بار دیگر فیلمی از جنس جنگ ساخته شد و فضای جدیدی از ان عرصه را نمایان ساخت. فیلم بنام پدر ساخته ابراهیم حاتمی کیا مانند فیلمهای دیگرش با محتوای جنگ و البته فضای بعد از جنگ درگیر شد و آن را به چالش کشید. نزاع عاطفی بین دختر و پدر در این فیلم جنسی غریب دارد. رگبار سوالات دختر و پاسخهایی که او را قانع نمی کند. اشفتگی ذهن پدر که محصول هشت سال حضورش در جنگ بوده و امروز مین گذاری منطقه جنگی که به دست خودش صورت گرفت پای دخترش را از او می گیرد. فشار روحی که بر پدر وارد می شود و خانواده اش را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.

بخش دیگر فیلم اما چهره هایی مقدس مآب را به نمایش می گذارد که نه فضای جبهه را درک کرده اند و نه اعتقادی به افرادی مانند مهندس شفیعی (پدر) که زمانی همه وجودش را در خدمت دین و میهن گذارده بود دارند. چالش مهندس شفیعی با این افراد از یک سو و روبرو شدن با وضعیت بحرانی خانواده از سوی دیگر این مسائل را پیش روی بیننده فیلم آشکار می سازد که نسل دفاع مقدس، نسلی جوان و پر شور بود در دل شاید می خواست سرنوشت داستان لیلی و مجنون را بداند؛ خیلی دلش می خواست در نهایت آرامش در کنار عزیزانش باشد؛ بنشیند و با خیال آسوده رمان بخواند و ... اما بین این راه و راه دوم که دفاع از دین و وطن بود ، راه دوم را برگزید و امروز با اینچنین بحرانهایی روبرواست. او سرنوشت مجنون را در جزیره مجنون دید. به جای انکه در کنار عزیزانش باشد باید از مکالمه تلفنی شهید همت با همسرش این جمله به یادگار بماند که : « ژیلا! ای کاش یک لحظه اینجا بودی تا معنای آرامش را می فهمیدم» و از همسر شهید حمید باکری این جمله مقدمه رمان زندگی اش شود که: « وقتی خبر شهادت حمید را شنیدم گفتم بهتر!! حالا حمیدم می تواند کمی بخوابد...»

اینها نه توهم است نه خیال و نه رویا. حقایقی است که نسل جنگ با آن درگیر بوده است و اینها عبارات نسلی است که امروز از دو سوی مورد هجمه قرار می گیرد. از یک سوی خانواده که از او می پرسد: چرا جنگیدید و یا چرا به جنگ رفتید...؟ و از سوی دیگر جریانی که ارزشها و مقدسات، ابزار رسیدن به منافع مادی شان شده است. جریان بی اعتقاد به ارزشها در باطن و البته مدعی وراثت هرآنچه از انقلاب و جنگ مانده است. یعنی به نام پدر و  به کام دیگران.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی مازنی 85/7/9:: 7:3 عصر     |     () نظر

درباره
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها