سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه دانش می جوید، خداوند روزیش رابه عهده می گیرد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 

زمانی که گفتن از آراء و عقاید فلاسفه در هر کرسی و منبری به شکل کلیشه ای صورت گرفت و باب میل افراد تأویل و تفسیر گردید ثمره اش این شد که ساحت اندیشه به آفت غیر قابل درمانی دچار شود و امروز آراء و عقاید بزرگان نحله های فکری دستخوش تغییر و یا تفسیر به سلیقه شخصی گردیده است. مفاهیم فکری در ایران معاصر چنان به هم آمیخته­اند که به وجود آمدن نوعی آشفتگی و بحران مفاهیم در این زمینه را سبب شده اند و این خود سبب پیدایش نحله های گوناگون از یک آبشخور فکری گردیده است. منشاء این آشفتگی در حقیقت آشفتگی ذهنی افراد است و واژه ها و ایده ها در قالب فکری افراد تجسم یافته و آنچه که از یک نحله فکری انتظار می رود...

نه حقیقت آن که نتیجه آشفتگی های ذهنی مدعیان این ساحت است. اندیشه یا اندیشیدن یک فرآیند است به این معنا که هیچگاه سکون در این وادی راه ندارد اما گرفتار آمدن در جاده اهواء و همچنین دگماتیسم سبب بروز شلختگی در ساحت اندیشه شده است.

تظاهر به استقلال رأی، خودشیفتگی و دگماتیسم سه آفت این وادی است و هر که در مسیر اندیشیدن به رتبه ای می رسد که می تواند سخنی بگوید و اظهار نظری بکند به این آفات دچار می گردد. ناخواسته در دام اهواء خود می افتد و می گوید آنچه را که خود به آن می اندیشد و به عنوان نتیجه برتر از یک مفهوم آن را عرضه می کند و در عین حال مخالفی را هم بر نمی تابد و این برنتابیدن نیز متقابل است.

جامعه سیاسی ما و کلوپهای فکری که به ظاهر در راستای تولید فکر گام بر می دارند در حقیقت در پی اثبات خود هستند و برتری آنچه که خود بدان می اندیشند. خود را هضم شده در یک نحله فکری معرفی نموده و از آن  به عنوان راه حل همه تعارضات و اختلافات بشری یاد می کنند و بر هر نحله دیگری مهر باطل می زنند. این مسئله را در 5 مولفه می توان مورد بررسی قرار داد:

1.      عدم وجود زبان مشترک. زبان به عنوان اصلی ترین عامل نشر فکر و اندیشه نقش مهمی در تبادل آراء و افکار دارد و گفتگو و برقراری ارتباط نیازمند وجود زبان مشترک است. هگل می‌گفت: «فلسفه، همان روزگار خویش است که به زبان اندیشه بازگو می‌شود.» اندیشیدن در واقع حرکتی است برای نیل به هدف. از دیر باز خوانده‌ایم که اندیشیدن با فلسفه و فلسفه با وجود نسبتی تمام دارد. زبان عامل انتشار اندیشه است و نمایان کننده آن. در طور تاریخ اما همین عامل منتشر کننده اندیشه خود به آفتی برای ایجاد شلختگی تبدیل گشت. نقل و قول ها و افراد منتشر کننده افکار و ایده ها بر حسب ذهنیات و فهم خود اقدام به تفسیر و سپس نشر ایده می کردند و به دلیل عدم وجود زبان مشترک حقیقت فکر در میان اهواء و اوهام گم می شود.

2.      دگماتیسم. به این معنا که وقتی فرد به تغلب اندیشه خود بر دیگران معتقد شد دیگر نمی تواند انعطافی در درک حقیقت سایر نحله ها داشته باشد و در واقع تنها تمام تلاش خود را صرف این عمل می کند که برتری خود را اثبات کند. این آفتی است که اگر گریبان کسی را بگیرد نمی تواند به آسانی از آن رهایی یابد و شاید برای همیشه با او بماند. این روش برای طعن و کوبیدن اندیشه مخالف به کار می رود و دگم بودن نه به معنای عقیده که به عنوان یک روش از ناحیه کسانی ابراز می شود که دیگران فاقد فکر خطاب می کنند و خود را صاحب اندیشه برتر و این مسئله ای است که در محیط فکر و اندیشه وجود دارد. دگماتیسم به عنوان یک روش مذموم، می آموزد که چگونه در عقاید خود راسختر شود. روشی است که همه هنرش حصار کشی به دور عقل است.

3.      ساختار مفاهیم. هر واژه در هر محیط جغرافیایی صاحب معنای ویژه ای است و انتقال آن به یک محیط دیگر و ترجمه آن معنای واقعی آن را دستخوش تغییر می کند. ساختار مفاهیم در حقیقت برگرفته از همان محیطی است که زاده شده و در آن رشد کرده است و نمی توان با انتقال آن به محیطی دیگر آن به درستی ترجمه و تفسیر کرد. این مسئله به بروز آشفتگی در دنیای اندیشه انجامیده است. مقصود از «آشفتگی» در این جا در هم آمیختن مفاهیم تا آن حد است که درک معانی را در بسیاری مواضع مشکل مینماید.

4.      روایت غلط و سطحی: دانشواژه‎ ها به دلیل رواج عمومی وعامیانه ایکه دارند، پاکیزگی خود را از دست میدهند و دستخوش ابهامات گوناگون میشوند.. برخی از سیاستمداران و حقوقدانها که نتایج کاربرد نادرست دانشواژههای گوناگون برایشان اهمیت ندارد، آنها را در سخنان و نوشتههای خود به کار میبرند و موجب ابهام در تفاهم می شوند. نتیجه واژههای جدیدی رواج می پذیرند و گاه واژههای قدیمی در معانی جدیدی به کار میروند. چنین وضعی شاید برای علمی که در حال رشد است گریز ناپذیر باشد، اما تفکر روشن و تفاهم را مختل میکند. روایت غلط و سطحی از واژگان در ساحت اندیشه آفت مخربی است که متاسفانه دامان بسیاری را گرفته است.

5.      پیشینه تاریخی: مسئله دیگری که باعث نوعی ابهام در حوزه اندیشه میشود، عدم توجه به پیشینه تاریخی دانشواژه هاست. برخی مفاهیم و اصطلاحات در مقاطع مختلف تاریخی دچار تفسیرها و تعبیرهای متفاوت و متنوعی شدهاند. واژه «جامعه مدنی» دارای چندین تعریف است، و بدون تبیین و تمایز همه آنها، نمیتوان به برداشتی صحیح رسید. در این جاستکه یک واژه نه تنها در مقابل واژگان دیگر، بلکه در قبال مفاهیم مختلف که در طول تاریخ داشته، معنای محصلی پیدا میکند.

این 5 مولفه از جمله عوامل شلختگی در ساحت اندیشه است، البته نه همه عوامل. این مسئله نه در قالب یک یادداشت قابل بررسی است و نه در قالب کنگره. در چنین فضایی سخن گفتن و داوری کردن و از سر دقت نقد و ارزیابی این آفات کاری بس دشوار است و نمی توان هم آسان از این مسئله گذشت. بررسی این مسئله تنها با پذیرفتن موجودیت افکار مختلف و مخالف و تبادل آراء به شکل مستمر و مداوم می تواند امکانپذیر باشد.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی مازنی 85/7/9:: 6:56 عصر     |     () نظر

درباره
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها