قوامالسلطنه روز شنبه از طرف شاه بدون کسب رای تمایل مجلس بهجای مصدق به نخستوزیری منصوب گردید. دکتر مصدق پس از استعفا از تهران خارج و به احمدآباد رفت. نمایندگان جبهه ملی و هواداران دکتر مصدق در مجلس که فراکسیون نهضت ملی را تشکیل داده بودند در مجلس جمع شدند و احزاب ملی نیز هرکدام به سهم خود با صدور بیانیههایی مردم را به مقاومت دعوت میکردند. قوامالسلطنه با صدور اعلامیهای باعنوان <کشتیبان را سیاستی دگر آمد> مردم را به سرکوب شدید تهدید کرد. قوامالسلطنه ازجمله آخرین شخصیتهای برجسته سیاسی عصر قاجار بود که تنها با زبان خشونت و ارعاب آشنایی و به پیروزی با رعب و وحشت اعتقاد داشت. زبان تند و خشن این اعلامیه بیش از آن که موجب مرعوبشدن مردم گردد واکنشهای سخت مردم را برانگیخت. اشکال استراتژی پیروزی با رعب و وحشت این است که اگر مردم نترسند و مرعوب نشوند،این سیاست به ضد خود تبدیل میگردد. هنگامیکه بیانیه تند و تهدیدآمیز قوام با آب و تاب خاص از رادیو تهران خوانده شد،مردم به خیابانها ریختند.
بیانیه آیتا... کاشانی در حمایت از دکترمصدق و در حقیقت پاسخ به بیانیه قوام و دعوت مردم به مقاومت و نافرمانی مدنی (اعتصاب، تظاهرات و راهپیمایی) بسیار مؤثر واقع شد. روز دوشنبه 30 تیرماه به روز سرنوشت تبدیل شد. سرتاسر تهران و بسیاری از شهرستانها مردم با ارتش به مقابله و درگیری پرداختند.
دانشجویان با اطلاع قبلی صبح آن روز جلوی دانشگاه گرد هم آمدند. چندنفر صحبتهای کوتاهی ایراد کردند و برنامه و مسیر تظاهرات توضیح داده شد. شعار اصلی <یا مرگ یا مصدق> بود. از مردم و دانشجویان خواسته شد که از دادن شعار <مرگ بر شاه> خودداری شود. این شعار در آن شرایط محرک بود. جو بسیار پرهیجانی بود.
سرانجام قوام استعفا داد و سربازان از بعضی از خیابانها عقبنشینی کرده و به پادگانها بازگشتند. ساعت حدود سه بعدازظهر بود که رادیو تهران استعفای قوام و دعوت از مصدق به نخستوزیری را اعلام کرد. شهر ناگهان به صحنهای از ذوق و شوق و پیروزی و امیدواری تبدیل گردید. کنترل شهر به دست مردم افتاد. به این ترتیب قوام استعفا داد و شاه و نیروهای ارتجاع و ضد مردمسالاری عقبنشینی کردند و به لانههای خود خزیدند. مصدق بار دیگر بر مسند نخستوزیری نشست.
قیام 30 تیر اگرچه در شکست توطئههای استیلای خارجی و استبداد داخلی موفق شد،اما جنبش ملی از درون دچار ضعف و سستی و ازهم گسیختگی گردید. مجموعه نیروهای ملی در درون و بیرون از حاکمیت و دولت نتوانستند بر محور حداقل برنامهها و انتظارات توافق کنند و انسجام خود را حفظ نمایند. اختلافات همهجا؛ در مجلس در میان نمایندگان،در میان احزاب ملی و در میان رهبران بهشدت بالا گرفت. اگرچه سیاست حزبتوده در مورد دکترمصدق در مقایسه با قبل از قیام سیتیر نیز تغییر کرده بود،اما این تغییر در راستای سیاست جدیدی بود که علیه دکترمصدق طراحی شده بود. اساس این سیاست این بود که نشان بدهد جنبش کمونیستی ایران قوی است و دکترمصدق در مقابله با آن ضعیف است و ادامه حکومت دکترمصدق و تضعیف شاه به پیروزی کمونیسم در ایران خواهد انجامید. این سیاست بهتدریج توانست بخش قابل توجهی از نیروهای مبارز بخصوص روحانیون را در حمایت از جنبشملی دچار تردید و تزلزل نماید. اوج این تغییر و تحول را در نهم اسفندماه 1331 میتوان مشاهده کرد.
مساله دیگر دخالتهای بریتانیا در مسائل داخلی ایران بود. این استعمارگر پیر به دلیل از دست دادن منافع خود با روی کار آمدن دولت مصدق، تمام همت خود را صرف مقابله با او و جریانهای حامی او میکرد. انگلیس و آمریکا بر سر مساله نفت ایران تضاد داشتند. انگلیس نمیخواست سهمی به آمریکا بدهد. آمریکا میگفت، من رهبر جهان سرمایهداری هستم و باید از این منافع و مناطق نفوذ، سهمیداشته باشم. ولی وقتی نفت ایران ملی شد، انگلیس پشیمان شد که چرا از همان اول سهمی به آمریکا نداده است. آمریکا هم که بعد از خلع ید شرکت نفت انگلیس وارد مذاکره با ایران شد، دید که نفت واقعاً ملی شده است و مصدق امتیازی نمیدهد.
مصدق به شرکت نفت انگلیس اعلام کرد که شما مشتری سابق نفت ما بودید، لذا ما نفت را به شما میفروشیم. مقداری از پول فروش نفت را برای جبران خسارات ملی کردن صنعت نفت و بابت تأسیساتی که از شما گرفتیم میدهیم و طبق قوانین بینالملل آن را در بانکی به ودیعه میگذاریم. مصدق با کمال صداقت و امانت اینها را میگفت و مصلحت مملکت هم در همان بود. اما آمریکا و انگلیس به این نتیجه رسیدند که با هم سازش کنند و به دنبال جبران شکست در جریان ملی شدن صنعت نفت برآمدند و با طرحریزی کودتای 28 مرداد1332 به نهضتی که ملت ایران بعد از شهریور بیست آغاز کرده بودند پایان دادند. توانستند از اختلافات و ضعف نیروهای ملی و مردمی استفاده کنند و سرانجام پیروز شوند. اسناد منتشرشده نشان میدهد که سیاستمداران بیگانه چگونه توانستند در حزب توده رسوخ کنند و از آن علیه دکتر مصدق استفاده نمایند و با چه مکانیزمهایی با بهرهگیری از اختلافها، نیروهای ضد ملی و ضد مصدق را ساماندهی نمایند. مقدمات کودتایی که در روز 28 مرداد 1332، به عمر حکومت مصدق خاتمه داد، از ده ماه قبل از آن، در پاییز 1331 فراهم آمده بود و طرح اولیه آن نیز پس از بازگشت چرچیل به مقام نخست وزیری انگلستان در مهرماه 1331، تهیه گردید. این کودتا با همکاری آمریکا و انگلستان در ایران به وقوع پیوست و از آن پس، ایران به طور مستقیم تحت نفوذ رژیم استکباری آمریکا درآمد. طی سه روز یعنی 25 تا 28 مرداد تظاهرات گستردهای از سوی احزاب و گروهها برپا گردید. در همین حال عوامل کودتا مشغول سازماندهی نیروهای خود بودند. دکتر مصدق که تصور میکرد همه چیز در کنترل اوست و از حمایت مردمینیز برخوردار است، در مقابل حرکات مشکوک و برخی تهدیدات که بر ضد او صورت میگرفت، واکنشی از خود نشان نداد و حتی از مردم هم کمک نخواست. آیتا... کاشانی در نامهای تاریخی به دکتر مصدق در 27 مرداد او را از وقوع حتمی یک کودتا توسط زاهدی آگاه ساخت ولی مصدق در پاسخ در یک جمله اظهار داشت که اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت هستم. این در حالی بود که فردای آن روز یعنی در 28 مرداد 1332 با حمله نیروهای نظامیو تظاهرکنندگان طرفدار شاه نقاط حساس پایتخت تسخیر میشود؛ سپس به خانه نخست وزیر حمله ور میشوند و ساعاتی بعد با پخش بیانیهای از رادیو عزل مصدق و انتصاب زاهدی به مقام نخستوزیری اعلام گردید. پس از این کودتا، اوضاع ایران آنچنان بر وفق مراد آمریکا گردید که تا بیست و پنج سال، حکومت ایران مهمترین دست نشانده برای دولت آمریکا بود و آن دولت استکباری بر تمامیجریان ها و امور کشور ایران خیمه زد. پیروزی قیام سیتیر ماه،نیروهای ملی را دچار توهم و خود بزرگبینی کرد و در نهایت به ورطه افراطیگری و رادیکالیستی که نتیجهاش عاید نیروهای ضد مردمی گردید،کشاند. قیام 30 تیر نیز حرکتی از درون برای اصلاح عملکرد حاکمیت بخصوص دربار و شاه بود. دکتر مصدق و همکارانش علاقه و اعتقادی به تغییر نظام نداشتند،اگرچه بعضی از رهبران ملی و یا احزاب ملی به سلطنت مشروطه معتقد نبودند و به نظام جمهوری توجه داشتند،اما جو غالب در میان کلیه نیروها و دولت دکترمصدق اصلاح نظام از درون بود و نه خواهان برونرفت از نظام. حتی هنگامیکه در 25 مرداد 1332 کودتای نخست شکست خورد و شاه از ایران فرار کرد هیچ حرکت جدی برای تغییر نظام صورت نگرفت. براساس بعضی از اخبار آن زمان،دکتر مصدق درصدد تشکیل شورای نیابت سلطنت به ریاست مرحوم دهخدا بود،ولی قصد و برنامهای برای تغییر نظام نداشت.
منابع:
عصر پهلوی به روایت اسناد؛ علیرضا زهیری
قیام ملی 30 تیر و جنبش اصلاحطلبی؛ دکتر ابراهیم یزدی(مقاله)
تاریخ سیاسی معاصر ایران؛ دکتر سید جلال الدین مدنی
کلمات کلیدی: