ماپیوسته زبان به شکایت از معایبی میگشاییم که خود بدانها دچاریم. نه در دوستی حد میشناسیم و نه در دشمنی، معمولاً به هر چه به خودمان و نزدیکانمان محدود میشود خیره میمانیم و هر آنچه را که بیرون از آن محدوده باشد نادیده میگیریم. ما به تعصب یکسونگری در دشمنی خو کردهایم. بدترین نسبتها را برای هر کس که نمیپسندیم باور داریم و به هر کس که با ما نیست میتوانیم آن نسبتها را روا داریم.هیچکدام تحمل صدای مخالف را نداریم. بیشتر به تحسین، مداحی و تملق خرسندیم و مخالف خود را با انواع اتهامهائی که به آن روا میداریم به سوی نیستی سوق میدهیم. هر کجا که قدرت در دستمان باشد مشارکت سیاسی مردم را با شرکت سهامی من و شرکاء اشتباه خواهیم گرفت. حلقهای را گرد میآوریم و تنها مردمان درون حلقه را در اداره و سیاست کشور به شمار خواهیم آورد و ایران را ملک شخصی خود خواهیم انگاشت.به آسانی چشمانمان را بر کسانی که از نگاه ما باید بیرون حلقه باشند میبندیم و موج تهمتها را به سوی آنان سرازیر میکنیم و آنها را غیرخودی میانگاریم و گمان میکنیم که هر که با ما نیست پس برماست و باید حذف شود.اگر این رفتار را از سوی نخبگان سیاسی در کشورمان شاهدیم به این جهت است که هنوز در ساختن نهادهای سیاسی،اجتماعی مبتنی بر جامعه مدنی کامیاب نشدهایم و مشارکت سیاسی به مفهوم واقعی آن را تجربه نکردهایم و از آن روست که در این قلمرو ملتی تازه کاریم . حضور این تفکر پیوسته سدی برای تجربه مشارکت به مفهوم واقعی بوده است.باید دریابیم که گفتو گو، وفاق با تهمت و افترا و سیاهنمایی متفاوت است. برای رقابت دست به تخریب نزنیم، آداب رقابت آزاد را داشته باشیم. ظرفیت به قدرت رسیدن را داشته باشیم. بدانیم که نباید تنها سیاه و سفید دید. بدانیم که جامعه مرکب از دستهها و اندیشههای گوناگون است که باید از طریق گفتگو و بحث به یکدیگر نزدیک شوند. باید هراسمان از اختلاف سلایق راحتی اختلافهای اساسی را کمتر کرد. باید هر دریافت که همه منافع و طبقات و گروهها و اندیشهها را هر چند مخالف به صحنه آوریم و با رقابت آزاد و سالم تصمیم نهایی به رأی مردم واگذار کنیم. تا اگر رأی مردم را گروهی سلب کرد همه توانش در خدمت مصالح مردم به کار افتد. دریابیم که انتخابات آزاد مفهوم واقعی مشارکت سیاسی است. بیاییم بستری آرام را بگشاییم تا وحشت ایرانی از آیندهاش کاسته شود. بستری را آماده کنیم تا یک ایرانی در هراس از قربانی شدن در گردباد سیاست نباشد. به سمتی گام برداریم که نبودن رقابت، بی حرکتی و سکون را با ثبات و آرامش اشتباه نگیریم و یکدستی جامعه را در کوتاهکردن دستهای مختلف جستو جو نکنیم بدانیم که ثبات و آرامش واقعی از جنبش و تحرک برمیخیزد. از رقابت آزاد و از پیوسته رشد یافتن و بهتر شدن. از گرد هم آمدن افکار و عقاید گوناگون که جامعه را پیوسته به جنبش وادارد. بجوشاند آگاهی دهد. بپروراند و شمار هر چه بیشتری را به زندگی سیاسی امیدوار نماید بیاییم با تقویت بردباری و بالا بودن ظرفیت و انعطاف پذیری در شرایط گوناگون به آینده ایران و ایرانی بیاندیشم.