سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شایسته است که دانش مرد بر گفتارش افزون و خردش بر زبانش چیره باشد . [امام علی علیه السلام]
یه مشت آدم لمپن هیچی نفهم از خدا بی خبر شارلاتان و گیج ومنگ اومدن شدن مدعی اصلاح طلبی. به خدا خنده داره من شرم می کنم بشم هم آوای این اراذل و اوباشی که از ننشون قهر کردن امودن می گن ما اصلاح طلبیم . نمیدونن اصلاح طلبی با چه (۳)ای نوشته میشه اونوقت واسه آدما خط و نشون می کشن. یه مشت آدمی که تا فضا دستشون اومد به احدی رحم نکردن. توی روزنامه هاشونم که گارد رو همچین بستن که انگار آدم که میره اون تو بیگانه است. ادعا می کردن دانستن حق مردم است. ولی در عمل محل سگم به مردم نمی ذاشتن. قیافه هایی عجیب و غریب. اخم از صورتشون بیرون نمیرفت. تو محافل خصوصی شون به هم فخر می فروختن و برای هم افه روشنفکری میومدن. همه رو تحقیر می کردن. به یکی انگ متحجر و متعصب می زدن و به دیگری اتهام بیسوادی و کم شعوری. تامجال حرف زدن پیدا می کردن جز فحش و تحقیر و تمسخر از دهانشون در نمیومد. بخدا آدم هاج و واج می موند که اینا دوم خردادی اند؟؟؟. اینا روشنفکرن؟؟ اینا اصلا کین؟؟ از کدوم خراب آبادی بیرون اومدن که اینجوری برخورد می کردن. تا یه کلمه حرف میزدی با نگاه عاقل اندر سفیهی به آدم نگاه می کردن که انگار خدای فلسفیدن و ان-دیشیدن-اند. هیچوقت نبود جایی برنامه ای برگزار کنن به آدمای دیگه هم مجال حرف زدن بدن. سخنرانانشون گدایی سوت و کف می کردن و هوادارن جریانشون از اینکه بعد مدتها تونستن از کراوات به عنوان نماد روشنفکری بهره ببرن حظ می بردن. اسم جریانشون جبهه مشارکته. یه حزب قارچی جهان سومی که خاتمی اونو زایید و نتونست این بچه رو درست تربیتش کنه. از دست خاتمی هم خارج شد. اونقدر وقیح اند که وقتی که هر کار غلطشون به پرداخت یه هزینه هنگفت ختم می شد بدون داشتن فایده ای بازهم حاضر نمی شدن بپذیرن که از حماقتشون بوده. سعید حجاریان هم این اواخر که دید چیزی عاید جریانش نشده مثل عزراییل افتاده بود به جون اصلاحات و دم به دم سخن از مرگ اصلاحات می گفت. از همه اینها بدتر خاطرات تلخ مجلس ششم بودش که هر جوری تونستن از دانشجوها کار کشیدن. بیگاری کشیدن. خیلی ها از دانشگاه اخراج شدن اما نتیجه-اش این بود که پیکان مدل لگن شکوری راد بشه ماکسیما و خیلی اتفاقات از این دست. تا انتخابات ریاست جمهوری که حاضر به توافق با بقیه اصلاح طلبها که خب انصافا عاقل تر بودن نشدن. منظور اجماع روی کروبیه. اومدن با وقاحت تمام حکم حکومتی رو پذیرفتن و شدن مدعی. مدعی این که ما قطعا رای نهایی رو خواهیم آورد و می زنیم پدر همه انحصار طلبها رو در میاریم و شلوارشونو از پاشون در میاریم  و پرچمش می کنیم هزار و هزار هزار عرد ناشتا که همه رو متعجب و فضا را ملتهب کرده بودند. غافل از اینکه همه هواداران جریانشون به حدی کم-اند که .... موج نظر سازی ها رو شروع کردن. از سونامی معین دم زدن تا اینکه نتیجه انتخابات اومد برادر معین که کاندیدای این جریان بود در رده پنجم لیگ انتخابات جا خشک کرد. رای کروبی را هم خوردند و کابینه وبا زده شکل گرفت. حالا هم حاضر به پذیرش شکست نیستند و بد بختانه هنوز هم حاضر به تغییر رفتار نیستن. از اینا خنده دارتر وعده سر خرمن تشکیل جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشره. آقای میردامادی که از دیوار سفارت آمریکا رفته بود بالا با آقای ابراهیم یزدی که رفیق جون جونی گری سیک بودش جلسه میزارن و به توافق بر سر تشکیل جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر می رسن. آقای شکوری راد که تو دانشگاه تهران پرونده دکتر پیمان رو گرفته بود زیر بغلش و کم مونده بود با لگد از دانشگاه بیرونش کنه امروز باهاش رو تشکیل این جبهه به هماهنگی میرسه. سعید حجاریان هم در سازمان مطبوعه اش موسوم به وزارت اطل بازجوی تقی رحمانی بود . حالا شده ایدئولوگ اصلاحات. شده مغز متفکر اصلاحات . عجیب تر اینکه این جمعیت مدعی وراثت همه خوبی ها و نتایج مثبت عصر اصلاحات اند و همه ناکامی به گردن بقیه است. خیلی وقیح و بی شرم-اند. عبور از خاتمی . مرگ اصلاحات و نظیر این شعارها حرفای کسایی بود که از همه فاشیست ترند. حتی بد تر از انصار حزب الله و .... امیدوارم این جریان دیگه هیچ وقت به قدرت برنگرده

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط مهدی مازنی 85/6/31:: 1:55 عصر     |     () نظر

درباره
صفحه‌های دیگر
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها